-
اعتراف
1386,05,19 13:08
من اشتباه کردم من فهمیدم که هیچ زمانی برای پی بردن به اشتباه دیر نیست .... دوست داشتن! چیزی که اکنون تازه می فهمم یعنی چه... و امروز آنقدر دوستش دارم که به خاطرش هر کاری می کنم... هر کاری ....
-
[ بدون عنوان ]
1386,05,16 21:06
-
[ بدون عنوان ]
1386,05,08 12:24
همیشه به خودم قول دادم به کسی وابسته نشم اما خیلی تلاش کردم نشد و باالاخره یکی اومد و دلمو ورداشت و برد.... و مثل همیشه دلم شکست.... دلمو بعد از اینکه مال خودش کرد شکست و طوری شکست که دیگه هیچ بند زنی نتونست بندش بزنه.. تنها همین یک کلمه رو می تونم بگم بیش از اونکه فکر می کنی نامردی دل شکن...
-
[ بدون عنوان ]
1386,05,05 20:53
سلام و شاید خدانگهدار این اخرین نوشته من به شماست هر چند در اذهانم فراموش نخواهید شد ولی در نوشته هایم پنهانتان خواهم کرد... حالا من ان دخترک ساده و شاداب نیستم من دختری با کوله باری از تجربه ها هستم من اکنون به اندازه ۱۰۰ سال و شاید بیشتر می فهمم... من همان شهریر نوشته ها همان تنها مانده اکنونم... من به اندازه سالها...
-
[ بدون عنوان ]
1386,05,03 15:22
سلام بهم گفتید دیگه ننویسم پس حرفهای دلمو چکار کنم... شما که بی خیال ما شدید خیالی نیست... آدمها واسه اینکه حرفهاشونو ثابت کنند باید امتحان پس بدن شما هم امتحانتونو پس دادید نشون دادید... یادتونه می گفتید بدون من نمی تونید بدون من زندگی محاله یادتون که هست اما من تا وقتی که کامل نمی دیدم باورم نمی شد و حالا حق داشتم...
-
فریاد دل
1386,04,24 10:49
همه در زبان ادعای عشقم را کردند همه گفتند دوستم دارندولی در ورطه عمل... همه تنهایم گذاردند.... دلم گرفته از این زمانه و از مردم این شهر...
-
سکوت
1386,04,24 10:38
چه لحظه ها که حرفهای ناگفته در پیش سد سکوت متلاطم می ماند و لب از لب گشوده نمی شود.... اما در اندیشه ها واژه ها می رقصند و کافی است سر انگشت یک اشاره آنها را بر روی صفحات کاغذجاری کند تا چیزی شبیه شعر تولد یابد... آن زمان است که سکوت فریاد می شود بی آنکه صدایی به گوش برسد... من نیز احساسم را فریاد می زنم و آن را تقدیم...
-
[ بدون عنوان ]
1386,01,22 09:22
یکروز رسد غمی به اندازه کوه... یکروز رسد نشاط اندازه دشت... افسانه زندگی چنین است عزیز... در سایه کوه باید از دشت گذشت...
-
درد دلهای من
1386,01,21 10:26
سلام خدای خوبم!!... می خوام فریادت کنم می دونم که گوش می دی... خدا جونم تو که می دونی هرکی ندونه تو که می دونی... تو می دونی که من چییم من کیم من چه مدلی ام... خدا جونم خیلی دلم گرفته می خوام بهت بگم.... می خوام بهت بگم که اون جمله چقدر آزارم می ده و بگم که نمی تونم به زبون بیارمش... کاش... خدایا تو که می دونی...
-
[ بدون عنوان ]
1386,01,20 16:14
اگه یه کم بیشتر به اطرافمون با دقت بیشتری نگاه کنیم... و گوش کنیم خدا رو می بینیم... خدا همه جا هست همه جا.... دوست دارم خدا جونم
-
بارالها
1386,01,17 17:51
خدایا!!... من انسانم آنگونه ای که تومرا آفریدی . نمی توانم مثل فرشتگانت پاک و آسمانی باشم . گاهی فریب می خورم و گاهی فریب میدهم . گاهی ناشکر می شوم و گاهی خودخواهی وجودم را فرا می گیرد.اما همیشه پشیمان می شوم و به سوی تو باز می گردم چون آغوش تو همیشه باز است... خدایا!!... می دانم که دعا سرنوشت بد را از ما دور می سازد....
-
مدد
1386,01,17 15:26
به نام خدای که در این نزدیکی است بارالها!!... وجودم غرق اضطراب است و تو تنها کسی هستی که حضورت آرامم می کند.. توکل بر تو وجود زنگار گرفته ام را امانی است بی پایان .... بارالها!!.. اکنون که در دو راهی تردید اوفتاده ام وجودت را بر ذهن مردد خویش خواستارم... کاش می شد همه چیز را به استهزا گرفت ... اما افسوس که نمی شود ......
-
ورقه امتحان
1386,01,15 20:18
اجازه خدا؟ ! میشه من ورقهامُ بدم؟! ... میدونم وقت امتحان تموم نشده ... میدونم هنوز کسی رو نفرستادی که ورقهامُ بگیره ... اما دیگه نمیتونم ادامه بدم ... هر کاری میکنم نمیتونم ... هنوز هیچ جواب درستی پیدا نکردم که تو ورقهام بنویسم ... ورقهام پر از اشتباه و خط خطی ِ... ورقهامُ که نگاه میکنم حالم بهم میخوره ......
-
جایگاه دوستی
1386,01,15 20:14
جایگاه ما در هیچ سرزمینی نیست.... جایگاه ما حتی در روی کره زمین هم نیست ... منزل حقیقی ما در قلب کسانی است که دوستمان دارند و..... دوستشان داریم ...
-
نامه ای برای خدا
1386,01,14 20:42
بارالها!!.... خود را به غنا و بی نیازی از بندگانت ستوده ای و به راستی که به بی نیازی از ایشان سزاواری ..... آنان را به فقر و نداری نسبت داده ای و به حق سزاوار نیازمندی به تواند... ای خدا!!!... خسته شدم.... تنها پناهگاهی که می بینم تا بدان تکیه کنم تویی.. اما... تو را نیز نمی یابم .. چیه؟؟!!... به من نمی یاد که حرف از...
-
سفری به صحیفه
1386,01,11 12:45
پروردگارا!!... گناهانم مرا خاموش ساخته و رشته سخنم از هم گسیخته... و برهانی ندارم.. گرفتار مصیبتهای خود و در گرو کردار خویشم... در خطای خود سرگردان و از مقصود خود سرگشته بازمانده و راه خویش گم کرده و حیرانم... واکنون خویشتن را در جایگاه گناهکاران زبون و سرافکنده در جایگاه تیره بختان بی آزرم و گستاخی می بینم که وعده تو...
-
[ بدون عنوان ]
1386,01,09 22:23
تو به من خندیدی و نمی دانستی!!... من با چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم... باغبان از پی من تند دوید،سیب را دست تو دید... غضب آلوده به من کرد نگاه، سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و... تو رفتی و هنوز سالهاست... که در گوش من آرام آرام، خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و... من اندیشه کنان غرق این پندارم...
-
[ بدون عنوان ]
1386,01,09 22:21
خدایا!!!.. توهمانی که من می خواهم... پس مراهمانی کن که خودت می خواهی...
-
[ بدون عنوان ]
1386,01,09 22:19
خداوندا!!!... دستانم خالی اند و دلم غرق آمال... یا... به قدرت بی کرانت دستانم را توانا گردان... یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن..
-
[ بدون عنوان ]
1386,01,08 21:06
کفشم را می تکانم.. تا ریگی به کفشهایم نباشد...
-
[ بدون عنوان ]
1386,01,08 21:05
وقتی به انتهای صداقت می رسی تازه دروغ به حقیقت می پیوندد... چشمانت پر می شود از روشنایی مشکوک... و گوشت پر می شود از سرب سکوت... و دهانت گورستان واژه ها می شود.. و تن تنهاییت بوی شب می گیرد... اندیشه های مسموم برایت رجز می خوانند.. انسانهای پوک فرمان توبه می دهند و ته مانده ایمان سرگردانت زیر پا لگد می شود... من... به...
-
[ بدون عنوان ]
1386,01,08 21:01
خدایا!!.. به من زیستنی عطا کن.. که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم... و مردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم..
-
[ بدون عنوان ]
1386,01,08 21:00
مردی در خواب دید با خدا روی شن ها قدم می زند... و تمام مراحل زندگیش را خواب می بیند... ناگهان متوجه می شود در زمان شادی دو رد پا روی زمین هست... رد پای خودش و رد پای خدا.. اما... در سختی و ناامیدی فقط یک رد پا روی زمین... آن مرد به خدا گلایه می کند که چرا در ناامیدی و سختی او را تنها گذاشته!!.. خدا پاسخ میدهد: من...
-
[ بدون عنوان ]
1386,01,08 08:50
ای بنده من ... هرگاه به نماز می ایستی!... من آنچنان به تو گوش فرا می دارم گویی همین یک بنده را دارم و تو.... چنان غافلی گویا که چندین خدا داری..
-
[ بدون عنوان ]
1386,01,08 07:55
nothing is impossible in the world.. because impossible itself says i-m-possible...
-
[ بدون عنوان ]
1386,01,08 07:43
انسان همان است که باور می کند...
-
[ بدون عنوان ]
1386,01,08 07:30
بارالها من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری... من چون تویی دارم ... و... تو چون خودی نداری..
-
[ بدون عنوان ]
1386,01,08 07:27
زندگی کتابی است پرماجرا... هرگز آنرا به خاطر یک ورقش دور نیندازید...
-
[ بدون عنوان ]
1386,01,07 23:26
ستاره پنج انتها دارد.. مستطیل چهار انتها... مثلث سه انتها... خط دو انتها.. خدا کند که دوستیها مثل دایره بی انتها باشه...
-
[ بدون عنوان ]
1386,01,07 23:23
انسان حاصل لبخند خداوند است.. تبریک به تو که بزرگترین لبخند خداوندی..